نکاتی زیباوخواندنی راجع به «الحمد لله رب العالمین »
سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۱۳ ق.ظ
نکاتی زیباوخواندنی راجع به «الحمد لله رب العالمین »
چند نکته در خصوص آیه دوم سوره مبارکه حمد یعنی« الحمد لله رب العالمین» مطرح است اول این که معنای حمد چیست و به هنگام گفتن «الحمدلله» چه معنایی را در نظر میگیریم؟ فرمودهاند «حمد»، ستودن، تعریف کردن و ثنا گفتن است. ما انسانها از چیزی که میبینیم و از آن خوشمان میآید و لذت میبریم تعریف میکنیم. تعریف کردن حمد است، یعنی روح حمد با روح این تعریف کردن یکی است اما گاهی از چیزی تعریف میکنیم که خودش در آن خوبی که دارد و قابل ستودن است نقشی ندارد. به عنوان مثال شکفتن گلهای داوودی در فصل سرما بسیار زیباست و تعریف به دنبال دارد اما اگر از گل داوودی پرسیده شود که چه کارکردهای که چنین زیبا شدهای در جواب خواهد گفت که این زیبایی به دست خودم نبوده است، من زیبا آفریدهشدهام یعنی این زیبایی در اختیار خودش نیست، زیبایی از جای دیگری به او داده شده است.عربها تعریف کردن از چیز زیبایی که زیباییاش در اختیار خودش نباشد را «مدح» میگوید نه «حمد»، همه حروف مدح با حمد یکی است اما جابهجا شده است. مدح را برای چیزی میگویند که اختیاری نیست اما حمد چنین نیست در مثال قبل، گل داوودی حمد نمیشود بلکه مدح میشود پس مدح با حمد یک معنادارند ولی موارد کاربرد مدح زیادتر است.
دربعضی جاها حمد به کار نمیرود اما مدح را میشود به کاربرد، اما اگر چیزی را که این زیباییها در اختیار خودش هست مدح کنیم میتوان به جای «مدح» از «حمد» استفاده کرد و عربها در اینجا «حمدتُ» به کار میبرند یعنی این کار زیبا که در اختیار خودش هم بوده انجام داده است. مثلاً اگر شخصی کار اختیاری خوبی انجام دهد و مورد مدح واقع گردد عربها برای مدح او از جمله «حمدتُه» استفاده میکنند. پس اولین مقصود از بیان کلمه مقدس «الحمدلله» این است که معنی حمد را بگوییم که چنین میشود: «تعریف کردن از چیزی به خاطر زیباییهای اختیاریاش» و در مرحله بعد به این توجه می کنیم که «الحمدلله» یک الف و لام هم دارد که باید معنایش مشخص گردد در زبان عربی وقتی الف و لام در ابتدای کلمهای میآید ممکن است معانی متعددی را به ذهن بیاورد.
معمولاً مفسرین دو معنا را گفتهاند گرچه احتمال معناهای دیگری هم میتوان داد. بعضی آن را الف و لام «جنس» و بعضی «استغراق» گرفتهاند. تفاوت بین الف و لام جنس و الف و لام استغراق این است که در الف و لام جنس درباره طبیعت و کلّی یک چیز خبر داده میشود و مطلبی اثبات میگردد اما در الف و لام استغراق برای تکتک افراد آن کلّی، حکمی اثبات میشود. به عنوان مثال «الرجلُ خیرٌ منَ المراة یا اقوی منَ المراة» مرد از زن قویتر است اینجا جنس مرد مورد نظر است نه تکتک افراد که اگر استثنائاً یک مورد هم خلاف قاعده شود اشکالی ندارد بر خلاف استغراق، که درباره تکتک افراد این حکم صادر میشود. مثلاً در آیه شریفه « أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[1] « اگرپیمانی بین شما بسته شد وفا کنید» اگر کسی بگوید که به یک مورد آن نمیخواهیم وفا کنیم، میگوییم این استثناء بردار نیست باید به تمام عقدها، پیمانها و قراردادها وفا شود. حال اگر بخواهیم «الحمدلله» را از باب استغراق افراد در نظر بگیریم معنایش چنین میشود که هرجا و هرشخصی تعریفی از چیزی انجام دهد اختیاراً از خداوند تعریف کرده است گرچه خودش متوجه نباشد. به عنوان مثال، بت را چنین تعریف میکنند- « اگر کافر بدانستی که بت چیست یقین کردی که دین در بت پرستی است »- به حساب این که بت، شایسته تعریف است غافل از این که هرچه تعریف میکند به آن کسی برمیگردد که تعریف، حق و شایسته اوست. یک موجود برتری وجود دارد که همه تعریفها بی هیچ زیاد و کم به او برمیگردد. « الحمدلله» استغراق یعنی درهر گوشهای از این عالم، هر انسانی و هر موجودی مشغول به تعریف بشود از کاری که اختیاری است خواسته یا ناخواسته از خدا تعریف میکند گرچه متوجه هم نباشد.
اگر الف لام را جنس بگیریم میخواهیم بگوییم طبیعت حمد مخصوص خداست اگرچه ممکن است مورد استثنائی هم پیدا شود و حمد برای غیرخدا واقع گردد. علامه طباطبائی میفرمایند این که الف لام جنس باشد یا استغراق تفاوتی ندارد مهم این است که تعالیم دینی به ما میگوید حمد برای غیرخدا واقع نمیشود لذا نهایت قضیه این است که هرجا حمدی واقع میشود فقط و فقط برای ذات مقدس خداوند است. در مسئله حمدی که در «الحمدلله» وجود دارد هیچ کس دیگری شریک نیست، این مثل شکر کردن نیست که بگوییم ما خدا را شکر کردیم و از فلانی هم تشکر نمودیم، حمد، بدون استثناء مخصوص خداست. اگر کسی برای چیزی ویا شخصی حمد میگوید باید بداند که در واقع حمد برای غیر خدا واقع نمیشود.
خوب چرا چنین است؟ تعالیم دینی در کجا چنین میگوید؟ مرحوم علامه میفرماید: اگریک دسته از آیات را کنار هم بگذاریم خواهیم دید که حمد برای غیرخدا واقع نمیشود. اول
چند نکته در خصوص آیه دوم سوره مبارکه حمد یعنی« الحمد لله رب العالمین» مطرح است اول این که معنای حمد چیست و به هنگام گفتن «الحمدلله» چه معنایی را در نظر میگیریم؟ فرمودهاند «حمد»، ستودن، تعریف کردن و ثنا گفتن است. ما انسانها از چیزی که میبینیم و از آن خوشمان میآید و لذت میبریم تعریف میکنیم. تعریف کردن حمد است، یعنی روح حمد با روح این تعریف کردن یکی است اما گاهی از چیزی تعریف میکنیم که خودش در آن خوبی که دارد و قابل ستودن است نقشی ندارد. به عنوان مثال شکفتن گلهای داوودی در فصل سرما بسیار زیباست و تعریف به دنبال دارد اما اگر از گل داوودی پرسیده شود که چه کارکردهای که چنین زیبا شدهای در جواب خواهد گفت که این زیبایی به دست خودم نبوده است، من زیبا آفریدهشدهام یعنی این زیبایی در اختیار خودش نیست، زیبایی از جای دیگری به او داده شده است.عربها تعریف کردن از چیز زیبایی که زیباییاش در اختیار خودش نباشد را «مدح» میگوید نه «حمد»، همه حروف مدح با حمد یکی است اما جابهجا شده است. مدح را برای چیزی میگویند که اختیاری نیست اما حمد چنین نیست در مثال قبل، گل داوودی حمد نمیشود بلکه مدح میشود پس مدح با حمد یک معنادارند ولی موارد کاربرد مدح زیادتر است.
دربعضی جاها حمد به کار نمیرود اما مدح را میشود به کاربرد، اما اگر چیزی را که این زیباییها در اختیار خودش هست مدح کنیم میتوان به جای «مدح» از «حمد» استفاده کرد و عربها در اینجا «حمدتُ» به کار میبرند یعنی این کار زیبا که در اختیار خودش هم بوده انجام داده است. مثلاً اگر شخصی کار اختیاری خوبی انجام دهد و مورد مدح واقع گردد عربها برای مدح او از جمله «حمدتُه» استفاده میکنند. پس اولین مقصود از بیان کلمه مقدس «الحمدلله» این است که معنی حمد را بگوییم که چنین میشود: «تعریف کردن از چیزی به خاطر زیباییهای اختیاریاش» و در مرحله بعد به این توجه می کنیم که «الحمدلله» یک الف و لام هم دارد که باید معنایش مشخص گردد در زبان عربی وقتی الف و لام در ابتدای کلمهای میآید ممکن است معانی متعددی را به ذهن بیاورد.
معمولاً مفسرین دو معنا را گفتهاند گرچه احتمال معناهای دیگری هم میتوان داد. بعضی آن را الف و لام «جنس» و بعضی «استغراق» گرفتهاند. تفاوت بین الف و لام جنس و الف و لام استغراق این است که در الف و لام جنس درباره طبیعت و کلّی یک چیز خبر داده میشود و مطلبی اثبات میگردد اما در الف و لام استغراق برای تکتک افراد آن کلّی، حکمی اثبات میشود. به عنوان مثال «الرجلُ خیرٌ منَ المراة یا اقوی منَ المراة» مرد از زن قویتر است اینجا جنس مرد مورد نظر است نه تکتک افراد که اگر استثنائاً یک مورد هم خلاف قاعده شود اشکالی ندارد بر خلاف استغراق، که درباره تکتک افراد این حکم صادر میشود. مثلاً در آیه شریفه « أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[1] « اگرپیمانی بین شما بسته شد وفا کنید» اگر کسی بگوید که به یک مورد آن نمیخواهیم وفا کنیم، میگوییم این استثناء بردار نیست باید به تمام عقدها، پیمانها و قراردادها وفا شود. حال اگر بخواهیم «الحمدلله» را از باب استغراق افراد در نظر بگیریم معنایش چنین میشود که هرجا و هرشخصی تعریفی از چیزی انجام دهد اختیاراً از خداوند تعریف کرده است گرچه خودش متوجه نباشد. به عنوان مثال، بت را چنین تعریف میکنند- « اگر کافر بدانستی که بت چیست یقین کردی که دین در بت پرستی است »- به حساب این که بت، شایسته تعریف است غافل از این که هرچه تعریف میکند به آن کسی برمیگردد که تعریف، حق و شایسته اوست. یک موجود برتری وجود دارد که همه تعریفها بی هیچ زیاد و کم به او برمیگردد. « الحمدلله» استغراق یعنی درهر گوشهای از این عالم، هر انسانی و هر موجودی مشغول به تعریف بشود از کاری که اختیاری است خواسته یا ناخواسته از خدا تعریف میکند گرچه متوجه هم نباشد.
اگر الف لام را جنس بگیریم میخواهیم بگوییم طبیعت حمد مخصوص خداست اگرچه ممکن است مورد استثنائی هم پیدا شود و حمد برای غیرخدا واقع گردد. علامه طباطبائی میفرمایند این که الف لام جنس باشد یا استغراق تفاوتی ندارد مهم این است که تعالیم دینی به ما میگوید حمد برای غیرخدا واقع نمیشود لذا نهایت قضیه این است که هرجا حمدی واقع میشود فقط و فقط برای ذات مقدس خداوند است. در مسئله حمدی که در «الحمدلله» وجود دارد هیچ کس دیگری شریک نیست، این مثل شکر کردن نیست که بگوییم ما خدا را شکر کردیم و از فلانی هم تشکر نمودیم، حمد، بدون استثناء مخصوص خداست. اگر کسی برای چیزی ویا شخصی حمد میگوید باید بداند که در واقع حمد برای غیر خدا واقع نمیشود.
خوب چرا چنین است؟ تعالیم دینی در کجا چنین میگوید؟ مرحوم علامه میفرماید: اگریک دسته از آیات را کنار هم بگذاریم خواهیم دید که حمد برای غیرخدا واقع نمیشود. اول
ین آیه «ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»[2] خالق همه چیز خداست پس همه موجودات فعل و مخلوق خداوند هستند. آیه دیگر«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ » [3] خدای متعال همه مخلوقات را خوب و زیبا آفریده شده است. پس همه چیز کار اوست و همه چیز هم زیباست و سزاوار ستودن است. از هرچه تعریف کنیم کار خدا را تعریف کردهایم و اصلاً راهی جز این وجود ندارد زیرا اگر خداوند نمیخواست چیزی آفریده نمیشد و یا چیزی حُسن و زیبایی نداشت. پس هر چه که خلقت کرده هم به اختیار خویش آفریده و هم خوب خلق کرده است.
پس «الحمدلله» یعنی همه حمدها مال خداست و همه تعریفها تعریف از خداوند است، این از یک جهت و از جهت دیگر اگر کاری به مخلوقات نداشته باشیم و بخواهیم از ذات حق تعریف کنیم کاری پسندیده و بجاست و اصلاً جای تعریف دارد چون فرموده که هرچه در وجودم هست خوبی است « اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى »[4] همه اسمهایش خوب است و چون همه اسمهایش خوب است تعریف خوبیهایش که میکنید ذات حق را حمد میکنید و این کاری بسیار شایسته است « وَلِلَّهِ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى » [5]پس خدای متعال هم در اسماء و هم در کارهایش زیباست. کارش زیباست چون شما در این عالم از هرچه تعریف کنید یا اسم حق است یا فعل حق است. پس شما غیراز حمد خدا کار دیگری در حمد نمیتوانید انجام بدهید فقط ممکن است فردی از اینکه در حال حمد خداست غافل باشد. بعضی اوقات به علت غفلت از خالق متعال، از خود تعریف میکنیم و خود را میستاییم غافل از اینکه این خوبی که از ما صادر شده است فعل حق تعالی است و باید در چنین مواردی«الحمدلله»بگوییم.
مرحوم علامه طباطبایی بحث دیگری هم دارد که وقتی ما «الحمدلله ربالعالمین» میگوییم آیا واقعاً این کلام خود ماست؟ درحالی که میدانیم قرآن کلام وسخن خداست. ازطرفی از آیه پنج تا آخر این سوره که میفرماید « ایاک نعبد و ایاک نستعین » مسلماً حرف ماست. پس «الحمدلله» را حرف خودمان به حساب بیاوریم یا این که سخن خدای متعال است؟ علامه میفرماید: به نظر میرسد که خدا میخواهد به ما یاد بدهد که چنین بگوییم و بسیار منت هم بر ما نهاده که حمد را به ما یاد داده است. در دعای شریف امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه آمده که خدایا تو را شکر میکنم که معرفت حمدت را به من یاد دادی. اگر حمد خودت را به ما یاد نداده بودی مثل چهارپایان (بهایم) میشدیم. مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: حمد کردن مطلق - یعنی بدون تسبیح - از عهده انسانهای عادی به طور کلی برنمیآید و از عهده ملائک هم خارج است. حمد مطلق اگر انجام بشود مخصوص انسان کامل است. انسان کامل امام زمان ارواحنا فداه، آباء طاهرینش، پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و پیامبران اولوالعزم میباشند. ایشان میفرماید: ما تمامی آیات را بررسی کردیم و دیدیم که قرآن کریم حمد بدون تسبیح را فقط به انسان کامل نسبت میدهد- معمولاً درآیات قرآن «یسبح بحمده» آمده که یعنی در ضمن اینکه خدا منزه است حمد هم میکند – پس الحمدلله گفتن بدون تسبیح حق از عهده هیچ غیر معصومی برنمیآید حتی ملائکه هم که به عنوانی معصوم هستند از عهده برنمیآیند، فقط انسان کامل است که میتواند حمد مطلق انجام دهد. خدای متعال در اینجا به ما یاد داده است که چگونه او را حمد کنیم. ما وقتی حمد خدای متعال را بدون تسبیح انجام دهیم چیزی میگوییم که آن را نمیدانیم، این است که خدا فرموده است بگویید «الحمدلله ربالعالمین» پس حمد مطلق بدون تسبیح برای خداوند مخصوص افراد خیلی بزرگ یعنی انسانهای کامل است.
خداوند در قرآن کریم فرموده است: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ *إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» [6] در اینجا خداوند، حمد را از مخلصین پذیرفته است اما به این معنا نیست که این حمد به حسب واقع شایسته ذات او باشد ولی بیش از این برای مخلوق دیگر حدی وجود ندارد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله فرمود: « لا احصی ثنا علیک انت کما اثنیت علی نفسک »[7] خدایا، من نمیتوانم تو را تعریف کنم، تو آن گونه هستی که خود تعریف کردهای. این سخن از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله است که بالاترین فرد عالم وجود است. خداوند هم فرموده که من از مخلصین همین قدر که میتوانند پذیرفتهام. پس هیچ مخلوق نتوانسته آن گونه که شایسته ذات بیکرانه حق است تعریفی ارائه بدهد. هرکس هرتعریفی انجام دهد به اندازه ادراک خودش است و خدای متعال فرموده همین را از مخلصین پذیرفتم.
بقیه حمدها چگونه است؟ در« سبحان ربی العظیم و بحمده» سبحان را اول میآوریم بعد بحمده میگوییم «الحمد لله کما ینبغی لکرم وجهه و عز جلاله و کما هو اهله »[8] اینگونه حمد میکنیم نه اینکه همانگونه که میفهمیم، چون تعریفی که ما میکنیم قیاس با خودمان است. امام صادق g فرمود: اگر مورچه بخواهد خدا را تعر
پس «الحمدلله» یعنی همه حمدها مال خداست و همه تعریفها تعریف از خداوند است، این از یک جهت و از جهت دیگر اگر کاری به مخلوقات نداشته باشیم و بخواهیم از ذات حق تعریف کنیم کاری پسندیده و بجاست و اصلاً جای تعریف دارد چون فرموده که هرچه در وجودم هست خوبی است « اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى »[4] همه اسمهایش خوب است و چون همه اسمهایش خوب است تعریف خوبیهایش که میکنید ذات حق را حمد میکنید و این کاری بسیار شایسته است « وَلِلَّهِ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى » [5]پس خدای متعال هم در اسماء و هم در کارهایش زیباست. کارش زیباست چون شما در این عالم از هرچه تعریف کنید یا اسم حق است یا فعل حق است. پس شما غیراز حمد خدا کار دیگری در حمد نمیتوانید انجام بدهید فقط ممکن است فردی از اینکه در حال حمد خداست غافل باشد. بعضی اوقات به علت غفلت از خالق متعال، از خود تعریف میکنیم و خود را میستاییم غافل از اینکه این خوبی که از ما صادر شده است فعل حق تعالی است و باید در چنین مواردی«الحمدلله»بگوییم.
مرحوم علامه طباطبایی بحث دیگری هم دارد که وقتی ما «الحمدلله ربالعالمین» میگوییم آیا واقعاً این کلام خود ماست؟ درحالی که میدانیم قرآن کلام وسخن خداست. ازطرفی از آیه پنج تا آخر این سوره که میفرماید « ایاک نعبد و ایاک نستعین » مسلماً حرف ماست. پس «الحمدلله» را حرف خودمان به حساب بیاوریم یا این که سخن خدای متعال است؟ علامه میفرماید: به نظر میرسد که خدا میخواهد به ما یاد بدهد که چنین بگوییم و بسیار منت هم بر ما نهاده که حمد را به ما یاد داده است. در دعای شریف امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه آمده که خدایا تو را شکر میکنم که معرفت حمدت را به من یاد دادی. اگر حمد خودت را به ما یاد نداده بودی مثل چهارپایان (بهایم) میشدیم. مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: حمد کردن مطلق - یعنی بدون تسبیح - از عهده انسانهای عادی به طور کلی برنمیآید و از عهده ملائک هم خارج است. حمد مطلق اگر انجام بشود مخصوص انسان کامل است. انسان کامل امام زمان ارواحنا فداه، آباء طاهرینش، پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و پیامبران اولوالعزم میباشند. ایشان میفرماید: ما تمامی آیات را بررسی کردیم و دیدیم که قرآن کریم حمد بدون تسبیح را فقط به انسان کامل نسبت میدهد- معمولاً درآیات قرآن «یسبح بحمده» آمده که یعنی در ضمن اینکه خدا منزه است حمد هم میکند – پس الحمدلله گفتن بدون تسبیح حق از عهده هیچ غیر معصومی برنمیآید حتی ملائکه هم که به عنوانی معصوم هستند از عهده برنمیآیند، فقط انسان کامل است که میتواند حمد مطلق انجام دهد. خدای متعال در اینجا به ما یاد داده است که چگونه او را حمد کنیم. ما وقتی حمد خدای متعال را بدون تسبیح انجام دهیم چیزی میگوییم که آن را نمیدانیم، این است که خدا فرموده است بگویید «الحمدلله ربالعالمین» پس حمد مطلق بدون تسبیح برای خداوند مخصوص افراد خیلی بزرگ یعنی انسانهای کامل است.
خداوند در قرآن کریم فرموده است: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ *إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» [6] در اینجا خداوند، حمد را از مخلصین پذیرفته است اما به این معنا نیست که این حمد به حسب واقع شایسته ذات او باشد ولی بیش از این برای مخلوق دیگر حدی وجود ندارد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله فرمود: « لا احصی ثنا علیک انت کما اثنیت علی نفسک »[7] خدایا، من نمیتوانم تو را تعریف کنم، تو آن گونه هستی که خود تعریف کردهای. این سخن از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله است که بالاترین فرد عالم وجود است. خداوند هم فرموده که من از مخلصین همین قدر که میتوانند پذیرفتهام. پس هیچ مخلوق نتوانسته آن گونه که شایسته ذات بیکرانه حق است تعریفی ارائه بدهد. هرکس هرتعریفی انجام دهد به اندازه ادراک خودش است و خدای متعال فرموده همین را از مخلصین پذیرفتم.
بقیه حمدها چگونه است؟ در« سبحان ربی العظیم و بحمده» سبحان را اول میآوریم بعد بحمده میگوییم «الحمد لله کما ینبغی لکرم وجهه و عز جلاله و کما هو اهله »[8] اینگونه حمد میکنیم نه اینکه همانگونه که میفهمیم، چون تعریفی که ما میکنیم قیاس با خودمان است. امام صادق g فرمود: اگر مورچه بخواهد خدا را تعر
یف بکند چنین تصور میکند که نعوذبالله خدا حتماً شاخک هم دارد و اگر از او پرسیده شود که چرا چنین فکر می کنی خواهد گفت خوب شاخک چیز خوبی هست ما داریم خیلی هم خوب است لابد خدا هم یک چنین چیزی دارد. ما هم مثل همان مورچهها قیاس به خودمان میکنیم و چون به خودمان قیاس میکنیم این تعریف شایسته ذات حق نیست لذا خداوند «الحمد لله رب العالمین» را به ما تعلیم می دهد که اینگونه او را حمد کنیم. علماء این را به عنوان یک فرع فقهی مطرح کردهاند که در نماز سوره حمد را به عنوان قرائت قرآن بخوانید نه به عنوان اینکه حمد را انشاء کنید و اگر معنا را بفهمید و دقت در معنا کنید نیز اشکال ندارد پس الحمد لله رب العالمین را که در نماز به صورت مطلق میگوییم به دلیل تعلیم خدای متعال است زیرا آن چیزی که در حد و اندازه ماست همان «سبحان ربی العظیم و سبحان ربی الاعلی» هست که تسبیح، مقدم بر حمد است. در رکعت سوم و چهارم نیز همین کار را میکنیم و «سبحان الله و الحمد لله» میگوییم. این که تسبیح مقدم میشود به این خاطر است که بیش از حد و اندازه ماست، همین قدر بیشتر نیستیم، محدود در مقابل نامحدود هیچ نیست.
به این امید که خدای متعال به ما لطف کند که انشاء الله این معانی لطیف قرآنی ملکه اذهانمان شود، زیرا اگر علم در حد تصورات ابتدایی باشد معلوم نیست که روز قیامت همراه انسان باشد، اینها فراموش میشود بلکه در همین دنیا بعضی از این علوم از دست میرود چون ملکه نفسمان نشده است اما چیزی که برای آخرت میماند آن است که جزء ملکات نفسانی ما شده باشد اگر چنین چیزی بخواهد باشد البته سوای دانستن، کوشش نیز نیاز دارد یعنی واقعاً در هنگام ذکر گفتن، حمد خدای متعال را فهمیده باشیم و آن اندازه عمل کنیم که ملکه نفسمان گردد. ظاهراً جناب ابنسینا فرموده است که اگر کسی از نظر علم کامل شد ولی از نظر عمل ناقص ماند در عوالم آخرت تا بخواهد نجات پیدا کند خیلی درد سر دارد، یعنی نفس ناقص است، گرچه همه اصول ایمان را خوب بداند. حضرت امام u هرگاه نام ابنسینا را میبردند میگفتند رحمتالله علیه، خوب ایشان ملا بوده ولی در باب اعمال، میداندار نبوده است. گویا در سالهای آخر عمرش توجه بیشتری به جهات عملی رشد نفس داشته است اما وقتی نام ملاصدرا را میبردند میگفتند «حشر الله مع النبیین» زیرا که ملاصدرا در عبادت و بندگی هم خیلی میداندار بوده است. ملاصدرا بسیاری از نکاتی را که در بحثهای عقلی و فلسفیاش گفته به شکل الهام ربانی دریافت کرده است چنانچه خودش گفته ایت که اینها نتیجه تفکر بوده است و این بدان خاطر بوده که در عمل مرد عمل و بندگی بوده است.
- [1] مائده 1
[2] - غافر 62
[3] - سجده 7
[4] - طه 8
[5] - اعراف 180
[6] - صافات 59 و 60
[7] - شرح اصول کافی ج 10 – ص 462
[8] - الکافی ج4 ص 164
به این امید که خدای متعال به ما لطف کند که انشاء الله این معانی لطیف قرآنی ملکه اذهانمان شود، زیرا اگر علم در حد تصورات ابتدایی باشد معلوم نیست که روز قیامت همراه انسان باشد، اینها فراموش میشود بلکه در همین دنیا بعضی از این علوم از دست میرود چون ملکه نفسمان نشده است اما چیزی که برای آخرت میماند آن است که جزء ملکات نفسانی ما شده باشد اگر چنین چیزی بخواهد باشد البته سوای دانستن، کوشش نیز نیاز دارد یعنی واقعاً در هنگام ذکر گفتن، حمد خدای متعال را فهمیده باشیم و آن اندازه عمل کنیم که ملکه نفسمان گردد. ظاهراً جناب ابنسینا فرموده است که اگر کسی از نظر علم کامل شد ولی از نظر عمل ناقص ماند در عوالم آخرت تا بخواهد نجات پیدا کند خیلی درد سر دارد، یعنی نفس ناقص است، گرچه همه اصول ایمان را خوب بداند. حضرت امام u هرگاه نام ابنسینا را میبردند میگفتند رحمتالله علیه، خوب ایشان ملا بوده ولی در باب اعمال، میداندار نبوده است. گویا در سالهای آخر عمرش توجه بیشتری به جهات عملی رشد نفس داشته است اما وقتی نام ملاصدرا را میبردند میگفتند «حشر الله مع النبیین» زیرا که ملاصدرا در عبادت و بندگی هم خیلی میداندار بوده است. ملاصدرا بسیاری از نکاتی را که در بحثهای عقلی و فلسفیاش گفته به شکل الهام ربانی دریافت کرده است چنانچه خودش گفته ایت که اینها نتیجه تفکر بوده است و این بدان خاطر بوده که در عمل مرد عمل و بندگی بوده است.
- [1] مائده 1
[2] - غافر 62
[3] - سجده 7
[4] - طه 8
[5] - اعراف 180
[6] - صافات 59 و 60
[7] - شرح اصول کافی ج 10 – ص 462
[8] - الکافی ج4 ص 164
افسران محترم قرارگاه قرآنی حاملان وحی که متن فوق را بخوبی وبادقت مطالعه نمودند
بدانندکه اگر با ایمان اعتقاد وباوربه آنچه در تفسیر الف ولام الحمدلله رب العالمین در متن فوق ذکر شد،الحمدلله رب العالمین را برای هر کاری بگویند.در واقع پرونده اعمال خود راپراز ثواب های تمام ستودنی هایی که در کل جهان در حال رخ دادن است کرده اند.
یعنی حتی اگر کافری کافردیگر را بستاید حتی از آن ستودن نیز شما ثواب می برید.زیرا شما باتوجه به متن فوق به این باور رسیدید که تمام ستودنی هایی که در عالم رخ می دهد برگشتشان به خداوندمتعال است.حتی اگرکافری کافردیگررابستادید.
پس کافی است شماایمان بیاورید ومعتقدشوید به اینکه تمام ستایش ها در حقیقت برگشتشان به خداست.بااین اعتقاد در واقع هر ستودنی که درعالم رخ می دهدرابه خدا برگشت داده اید لذا ثواب همه آن ستودن هابه حساب شماریخته می شود.
بدانندکه اگر با ایمان اعتقاد وباوربه آنچه در تفسیر الف ولام الحمدلله رب العالمین در متن فوق ذکر شد،الحمدلله رب العالمین را برای هر کاری بگویند.در واقع پرونده اعمال خود راپراز ثواب های تمام ستودنی هایی که در کل جهان در حال رخ دادن است کرده اند.
یعنی حتی اگر کافری کافردیگر را بستاید حتی از آن ستودن نیز شما ثواب می برید.زیرا شما باتوجه به متن فوق به این باور رسیدید که تمام ستودنی هایی که در عالم رخ می دهد برگشتشان به خداوندمتعال است.حتی اگرکافری کافردیگررابستادید.
پس کافی است شماایمان بیاورید ومعتقدشوید به اینکه تمام ستایش ها در حقیقت برگشتشان به خداست.بااین اعتقاد در واقع هر ستودنی که درعالم رخ می دهدرابه خدا برگشت داده اید لذا ثواب همه آن ستودن هابه حساب شماریخته می شود.