حاملان وحی

آموزش نوین قرآن

حاملان وحی

آموزش نوین قرآن

این وبلاگ جهت ذخیره آموزش های قرآنی که به شکل نوینی ارائه می گردد تهیه گردیده است .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

شیوه صحیح خوانی آیه ششم سوره مبارکه حمد نوشتاری +صدا

دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۵ ق.ظ

  آیه ششم سوره مبارکه حــــــــــمــــــد:
اهْـــدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیـــمَ

بخش اول:
اهْـــ :  این بخش با همزه وصل آغازشده است وهمزه وصل فقط درابتدای کلام خوانده می شود.درپایان شیوه خواندن آیه پنجم سوره حمد گفتیم اگربخواهیم آیه پنجم ششم را به هم وصل ڪنیم ، حرف نون ضمه دار آخرآیه پنجم را به حرف حرف هاء سکون دار بعداز همزه وصل آیه ششم چسبانده ودریک بخش می خوانیم(نُ اهْـ = نُهْـ )یعنی درآنجا همزه وصل چون وسط کلام آمد خوانده نشد ونادیده گرفته شد.ولی دراینجا چون همزه وصل را اول کلام می خواهیم قراربدهیم باید حرکتی (ـــَـ  یا ــــِ  یا ـــــُ )به آن بدهیم زیرا که بعداز همزه وصل یاسکون می آید یاتشدید وحرف سکون دار یاحرف تشدید دار درصورتی خوانده می شوند که قبل از آنها حرکتی (ـــَـ  یا ــــِ  یا ـــــُ )باشد.
اینجا چون بعداز همزه وصل حرف لام ساکن یاحرف لام بدون حرکت  نیامده است(یابه عبارت علمی تر همزه وصل ابتدای فعل آمده است)لذا به حرف سوم کلمه نگاه می کنیم .باتوجه به اینکه حرف سوم کسره دارد ،به همزه وصل کسره می دهیم.البته اگرحرف سوم ،فتحه داشت هم به همزه وصل کسره می دادیم .درصورتی که اگرحرف سوم ضمه داشت ،به همزه وصل ضمه می دادیم.
پــس: (اهْـــ)را اینگونه می خوانیم: اِهْـ ، اِهْـ ، اِهْـ

نڪـــــــــــتہ :
هرگاه همزه وصل رابخواهیم ابتدای ڪلام قراربدهیم یعنی بخواهیم کلام خود را باآن آغازکنیم واز آن شروع به خواندن کنیم،دوحالت دارد:
حالت اول:بعداز همزه وصل حرف لام ساکن یاحرف لام بدون حرکت باشد:
 دراین صورت به همزه وصل فتحه می دهیم.(الْاَرْضُ = اَلْاَرْضُ)، ( الــنَّاسُ= اَلنَّاسُ)
حالت دوم :بعداز همزه وصل حرف لام ساکن یاحرف لام بدون حرکت وجود نداشت:
دراین صورت نگاه به حرف سوم کلمه(یاهمان حرف دوم بعداز همزه وصل) می کنیم :
اگرحرف سوم کلمه (یاهمان حرف دوم بعداز همزه وصل)فتحه یاکسره داشت به همزه وصل کسره می دهیم.(اعْلَمْ = اِعْلَمْ ،،حرف سوم این کلمه که "لـــ"هست فتحه داشت)
( اصْبِرْ = اِصْبِرْ ،، حرف سوم این کلمه که "بـــ"هست کسره داشت)
واگر حرف سوم کلمه (یاهمان حرف دوم بعداز همزه وصل) ضمه داشت به همزه وصل ضمه می دهیم.
( اقْتُلْ = اُقْتُل،،حرف سوم کلمه که "تــ"هست ضمه داشت)
ــــــــــــــــــ
بخش دوم:
ــدِ :حرف دال کسره دارد وکسره آن کوتاه خوانده می شود زیراکه بعداز آن یاء بدون حرکت وجود ندارد
پس( ــدِ )همانگونه که نوشته شده است خوانده می شود.
ازطرفی این حرف کسره دار به تنهایی دریک بخش خوانده می شود ،چون بعدازآن نه سکون آمده است ونه تشدید.
 نڪتـــــــــہ:صدای کسره درعربی مانند:صدای کسره درحرف "ژ"کلمه(ژیان)است.
ـــــــــــــــــــ
بخش سوم وچهارم:
نَا الصِّـ : حرف نون دراینجا فتحه دارد وچون بعدازآن الف بدون علامت آمده است طبق قاعده باید کشیده خوانده شود،ولی باتوجه به اینکه پس از آن همزه وصل آمده است ،لذا اگربخواهیم فتحه کشیده راباکلمه بعدازآن که ابتدای آن همزه وصل است بخوانیم بایدفتحه کشیده را بصورت فتحه کوتاه بخوانیم.یعنی یکی ازجاهایی که فتحه کشیده رابایدکوتاه بخوانیم جایی است که بعداز فتحه کشیده ،همزه وصل بیاید.درصورتی که اگرمی خواستیم برفتحه کشیده بایستیم ،فتحه ڪشیده همان فتحه ڪشیده خوانده می شد.
باتوجه به اینکه بعداز همزه وصل حرف تشدید دار آمده است ،فتحه حرف نون را باحرف تشدید داربخوانیم وحرف تشدیددار دو مرتبه و باشدت خوانده می شود که مرتبه اول سکون داروباحرکت قبل ازخودش ومرتبه دوم باحرکتی که تشدید دارد.
حرکتی که تشدیدداردکسره کوتاه است چون بعدازآن یاء نیامده است.
پـــــــــس :(نَا الصِّـ )اینگونه خوانده می شود:
نَصْ ، صِ ــ  نَصْ ، صِ ــ نَصْ ، صِ
ــــــــــــــــــ
بخش پنجم:
ــرَا : حرف راء دارای فتحه است وچون بعداز آن الف آمده است ،فتحه حرف میم راکشیده می خوانیم یعنی دوبرابر فتحه کوتاه
این فتحه ،درشت خوانده می شود چون برروی یکی از هشت حرف:(ص،ض،ط،ظ،غ،ق،خ،ر)آمده است.اگرفتحه برروی یکی ازاین هشت حرف  بیاید آمد،فتحه راباید درشت بخوانیم یعنی مثل فتحه ای که فارسی زبانان اداء می کنند.
ــــــــــــــــــــ
بخش ششم:
طَ الْـ  : حرف طاء فتحه دارد وفتحه آن درشت است ،چون برروی یکی از هشت حرف:(ص،ض،ط،ظ،غ،ق،خ،ر)آمده است.
بعدازحرف طاء فتحه دار همزه وصل آمده است
دراینجاچون همزه وصل راوسط کلام قرارمی دهیم ،همزه وصل ناخوانا است ونادیده گرفته می شود لذا حرف طاء فتحه دار را باسکون حرف لام بعداز همزه وصل دریک بخش می خوانیم.
پس:(طَ الْـ) اینگونه خوانده می شود:
طَلْ ـ طَلْ ـ طَلْ

 ـــــــــــــــــــــــــ
نڪتــــــــــــــــه:
همزه وصل اگرابتدای کلام قراربگیرد باید خوانده شود چون پس ازآن یاسکون می آید یاتشدید. وچون همزه وصل حرکتی ندارد وآغازکلام باسکون یاتشدید پس از همزه وصل امکان ندارد لذا هرگاه بخواهیم کلام خودرا باکلمه ای شروع کنیم که ابتدای آن همزه وصل باشد باید به همزه وصل حرکتی بدهیم.
هرگاه همزه وصل رابخواهیم ابتدای ڪلام قراربدهیم یعنی بخواهیم کلام خود را باآن آغازکنیم واز آن شروع به خواندن کنیم،دوحالت دارد:
حالت اول:بعداز همزه وصل حرف لام ساکن یاحرف لام بدون حرکت باشد:
 دراین صورت به همزه وصل فتحه می دهیم.(الْاَرْضُ = اَلْاَرْضُ)، ( الــنَّاسُ= اَلنَّاسُ)
حالت دوم :بعداز همزه وصل حرف لام ساکن یاحرف لام بدون حرکت وجود نداشت:
دراین صورت نگاه به حرف سوم کلمه(یاهمان حرف دوم بعداز همزه وصل) می کنیم :
اگرحرف سوم کلمه (یاهمان حرف دوم بعداز همزه وصل)فتحه یاکسره داشت به همزه وصل کسره می دهیم.(اعْلَمْ = اِعْلَمْ ،،حرف سوم این کلمه که "لـــ"هست فتحه داشت)
( اصْبِرْ = اِصْبِرْ ،، حرف سوم این کلمه که "بـــ"هست کسره داشت)
واگر حرف سوم کلمه (یاهمان حرف دوم بعداز همزه وصل) ضمه داشت به همزه وصل ضمه می دهیم.
( اقْتُلْ = اُقْتُل،،حرف سوم کلمه که "تــ"هست ضمه داشت)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخش هفتـــــــــــــم:
ـــمُــسْـ : حرف " میم"ضمه دارد واین ضمه رانمی توانیم به تنهایی دریک بخش بخوانیم چون بعداز آن حرف سکون دار آمده است ومی دانیم :حرکتی که بعداز آن سکون یاتشدید بیاید به تنهایی دریک بخش خوانده نمی شود.
نڪتـــــــــــــہ:صدای ضمه در زبان عربی مانند صدای ضمه در حرف خاء کلمه"خروس"است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخش هشــــــــــــتم:
ـــتَــ : حرف تاء دراینجا فتحه دارد وچون بعداز آن نه سکون آمده است ونه تشدید ،پس به تنهایی دریک بخش خوانده می شود.
وچون این فتحه برسرهیچ کدام از هشت حرف(ص،ض،ط،ظ،غ،ق،خ،ر)نیامده است پس این فتحه را نازک اداء می کنیم.
نڪــــــتہ:
اگرفتحه برسر یکی از هشت حرف(ص،ض،ط،ظ،غ،ق،خ،ر)بیاید ،درشت خوانده می شودمانندفتحه ای که فارسی زبانان اداء می کنند.
واگربرسربقیه حروف بیاید ،نازک اداء می گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
بخش نهم:
ــقِیـ : حرف قاف کسره دارد اما این کسره ،کوتاه نبایدخوانده شود زیرا که پس از آن حرف یاء بدون حرکت آمده است.پس کشیده خوانده می شود یعنی دوبرابرکسره کوتاه می کشیم.
نکته:
اگربعداز فتحه، الف بدون حرکت بیاید،فتحه دوبرابر کشیده می شود.
واگربعداز کسره ،یاء بدون حرکت بیاید، کسره دوبرابرکشیده می شود
واگربعداز ضمه،واو بدون حرکت بیاید،ضمه دوبرابرکشیده می شود.
پــــــــــــــــــس: (ــقِیـ)را اینگونه می خوانیم:
قِی ـ قِی ـ قِی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخش دهم :
ــمَ : حرف میم دراینجا فتحه دارد وچون بعداز آن نه سکون آمده است ونه تشدید ،پس به تنهایی دریک بخش خوانده می شود.
وچون این فتحه برسرهیچ کدام از هشت حرف(ص،ض،ط،ظ،غ،ق،خ،ر)نیامده است پس این فتحه را نازک اداء می کنیم.
ــــــــــــــــــــــ
خواندن آخرآیه هنگام وقف:
اگربرسرکلمه ای خواستیم وقف کنیم یعنی بایستیم ،به حرف آخرکلمه نگاه می کنیم:
اگرحرف آخرکلمه:فتحه کوتاه یاکسره کوتاه یاضمه کوتاه یا تنوین کسره یاتنوین ضمه داشت ،درهنگام وقف حرف آخرآن کلمه را ساکن می کنیم.
واگر حرف آخرکلمه تنوین فتحه داشت هنگام وقف برآن کلمه تنوین فتحه تبدیل به فتحه کشیده می شود.
واگرحرف آخرآن کلمه ،فتحه کشیده یا کسره کشیده یاضمه کشیده داشت،هنگام وقف برآن کلمه هیچ تغییری ایجاد نمی شود.
دراینجا چون آخرکلمه فتحه کوتاه دارد،هنگام وقف فتحه کوتاه ساکن می شود.
پس هنگام وقف برآخرآیه ششم سوره حمد(ــقِیمَ) اینگونه می خوانیم:  قِیــمْ
ـــــــــــــــــــــــ
نڪـــــــــــــــــته؛
وقف
هرکس در هنگام صحبت کردن و یا خواندن یک متن ناچار است برای تجدید نفس، کلام خود را قطع و سپس یه صحبت یا خواندن ادامه دهد که به این عمل وقف می گویند. وقف در لغت به معنای ایستادن (عدم حرکت)  و در اصطلاح به معنای قطع صوت و نفس به هنگام قرائت می باشد.

وقف در سه حالت انجام می پذیرد:


 زمانی که به آخر آیات می رسیم.

 زمانی که به یکی از علائم وقف برخورد می نماییم.

 زمانی که به دلایل مختلف از قبیل کمبود نفس، سرفه، عطسه و... به ناچار وقف می نماییم (وقف اضطراری).


نحوۀ وقف بر آخر کلمات

وقف اسکان: اسکان یعنی ساکن نمودن. اگر حرف آخر کلمه دارای یکی از حرکات کوتاه (ــَـــِـــُـ)  و یا دارای تنوین کسره و ضمّه باشد (ــٍـــٌــ) در هنگام وقف، ساکن می گردد.

وَلَـدَ  در حالت وقف ←  وَلَـدْ

رَحْـمـٰنِ  در حالت وقف ←   رَحْـمٰـنْ

یُـرِیـدُ  در حالت وقف ←   یُـرِیٖـْد

قُـرْءانٌ مُبـِیـنٌ  در حالت وقف ←   قُـرْءانٌ مُبـِیـنْ

حَـظٍّ عَـظِیـمٍ  در حالت وقف ←  حَـظٍّ عَـظِیـمْ

 
وقف ابدال:
ابدال به معنی تبدیل کردن می باشد.
در وقف ابدال علامت یا حرف آخر برخی از کلمات به علامت یا حرف دیگری تبدیل می شود.

موارد این نوع وقف عبارتند از:


 اگر حرف آخر کلمه دارای تنوین فتحه (ــًــ) باشد، در هنگام وقف، تنوین حذف شده و به الف مدی (ٰا) تبدیل می شود.
کِـتـَابـًا در حالت وقف ←  کِـتـَابـٰـا

هُـدیً در حالت وقف ←  هُـدَیٰ (هُدَا)

 اگر حرف آخر کلمه ، تاء گرد باشد (ۃ - ﺔ) ، در هنگام وقف، تبدیل به هاء ساکن (هْ - ﮫْ) می گردد.

اَقِـمِ الصَّلــٰوۃَ در حالت وقف ←  اَقِـمِ الصَّلــٰوهْ

راضِـیَـﺔً   در حالت وقف ←   راضِـیَـهْ

فـٖی زُجـاجَـﺔٍ   در حالت وقف ←   فـٖی زُجـاجَـهْ

 یاء مفتوحی که قبلش کسره بیاید (ــِــ یَ) به هنگام وقف به یاء کشیده (یاء مدّی) تبدیل می گردد.

مانند:
هـِـیَ در حالت وقف ←  هــٖی

رَواسِیَ در حالت وقف ←  رَواسٖی

 واو مفتوحی که قبلش ضمه بیاید (ــُــ و) به هنگام وقف به واو کشیده (واو مدّی) تبدیل می گردد.

هُـوَ  در حالت وقف ←  هُـو

لِـتَـتْـلُـوَا در حالت وقف ←    لِـتَـتْـلُـوا

وقف بدون تغییر
اگر در آخر کلمه حرف ساکن  و  یا یکی از حروف مدّی(فتحه کشیده یاکسره کشیده یاضمه کشیده) قرار گیرد، در هنگام وقف هیچ تغییری در آن صورتت نگرفته و به همان شکل که نوشته شده خوانده می شود.

مانند:
وَانْـحَـرْ  - فَـطَـهّــرْ – وَالـضُّـحَـیٰ
قَالَا ـ قُولِی ـ قُو لُوا                                                                                               
 

صدای آیه ششم سوره حمد


دریافت

در  ادامه مطلب تفسیراین آیه رابخوانید
 
معنای "اهدناالصراط المستقیم"

"صراط" در لغت به معناى بزرگراه وسیع و روشن است. برخى از علماى علم لغت ریشه و اصل واژه‏ى "صراط" را "سراط" مى‏دانند که به معناى بلعیدن است و چون جاده باز و عمومى با فراخى و وضوحى که دارد، گویا سالک را در کام خود مى‏کشد و او را به پیش مى‏برد، به آن "صراط" گفته مى‏شود. ولى برخى از پژوهشگران لغات قرآنى این راى را ناصواب دانسته، صراط را واژه‏اى مستقل و غیر مبدّل مى‏دانند.

 

واژه‏ى "مستقیم" از ماده "ق.و.م" است و بر طلب قیام دلالت مى‏کند. استقامت، طلب قیام از شى‏ء است و طلب قیام، کنایه از ظهور و حصول آثار و منافع هر چیز است و چون آثار و منافع راه در مستوى بودن، نداشتن اعوجاج و گمراه نکردن سالک است، چنین حالتى را قیام آن مى‏دانند. پس راه مستقیم راهى است که نداشتن اعوجاج از آن مطلوب باشد. [1]

 

در قرآن کریم حدود چهل بار در آیات مختلف واژه صراط مستقیم به کار رفته است. یکی از آن آیات، آیه شش سوره حمد است.

 

در آموزه های قرآنی، صراط مستقیم اصطلاحی خاص با معنا و مفهومی ویژه است. این اصطلاح ترکیبی از دو واژه، صراط و مستقیم است.

 

مفسران قرآن در تفسیر "صراط مستقیم" از دو شیوه نظری و مصداقی بهره جسته اند؛ منظور از شیوه نظری ویژگی هایی است که خداوند در قرآن برای صراط مستقیم بیان کرده است. و مقصود از روش مصداقی مصادیق و کسانی است که با پیمودن راه راست و دارا بودن ویژگی های ذکر شده در قرآن الگو و نمونه بارز صراط مستقیم شدند.

 

در میان مفسران در باره معنا و مقصود آیات قرآن از صراط مستقیم نظریاتی وجود دارد. در این جا قبل از بیان آنها، ابتدا مقدمه ای را که استاد مطهری در تفسیر سوره حمد در تبیین معنای صراط مستقیم بیان کرده را به طور اختصار اشاره می کنیم، آن گاه معانی آن را از نگاه مفسران بررسی می نماییم.

 

استاد مطهری در این مقدمه می گوید:

 

1. تمام موجودات در یک سیر تکوینی و غیر اختیاری که لازمه ناموس هستی است به سوی خداوند در حرکت اند:

 

"الا الی الله تصیر الامور"؛ [2] رجوع تمام امور  عالم آفرینش به سوی او است و "ان الی ربک المنتهی". [3]  انسان هم به عنوان جزئی از این  هستی محکوم به این حکم است.

 

"ای انسان تو در حالت حرکت به سوی پروردگارت هستی و این حرکت ادامه دارد تا هنگامی که به لقای او نایل شوی". [4]

 

2. در میان راه ها یک راه است که مستقیم و شاه راه است و راه سعادت و راه اختیاری؛ یعنی راهی است که انسان باید آن را برگزیند.

 

3. به دلیل آن که انسان آنچه بر می گزیند از نوع راه است. پس انسان نوعی حرکت و پیمودن به سوی مقصودی را بر می گزیند.

 

به بیانی دیگر، انسان می خواهد به سوی کمال خود حرکت کند. پس انسان یک موجود تکامل یابنده است و معنای "اهدنا الصراط المستقیم" این است که خدایا ما را به راه راست تکامل هدایت فرما.

 

4. راه مستقیم راهی است که از اول جهت مشخص دارد، بر خلاف راه های غیر مستقیم مانند راه منحنی، یا راه پیچ در پیچ ... که فرضاً در نهایت انسان را به مقصد برساند، با تغییر جهت های متعدد، یا مداوم. پس راه انسان به سوی کمال از نوع عبور از میان اضداد و نوسان نیست.

 

ممکن است برای رفتن و رسیدن به نقطه ای. یک راه اصلی بیشتر نباشد، ولی راه های فرعی که از اطراف می آید متعدد باشند و در نهایت همه به آن راه منتهی گردد.

 

از این جا تفاوت معنای صراط با سبیل فهمیده می شود، در قرآن صراط همیشه به صورت مفرد آمده، در حالی که سبیل هم به صورت مفرد و هم جمع آمده است. معنای سبیل آن راه های فرعی است که به راه اصلی منتهی می گردد و معنای صراط همان راه راست است. [5]

 

بهرحال "صراط مستقیم" یکى بیش نیست و تعددناپذیر است، زیرا به خداوند استناد دارد و هرچه غیر از آن باشد، "سبیل الغىّ" مى‏باشد. البته "سُبُل اللَّه" که کثیر و متعدد است و در برابر "سُبُل انحرافى" قرار دارد از صراط مستقیم که واحد است، جدا نیست و رابطه‏"سُبُل اللَّه" با "صراط مستقیم" یا به گونه‏اى است که سُبُل، راه‏هاى فرعى مى‏باشند که به صراط مى‏پیوندند، یا صراط مستقیم با وحدت انبساطى و گسترده‏اى که دارد، راه‏هاى فرعى (سُبُل) را زیر پوشش خود قرار مى‏دهد. [6]

 

 

 

 

معنای صراط مستقیم از نگاه مفسران

 

تعابیر مختلفى در تفسیر و تطبیق و مصداق صراط مستقیم، از امامان معصوم‏ (ع) و مفسران به ما رسیده است که پرداختن به آنها در این مختصر نمی گنجد. بنابر این در این جا به صورت خیلی خلاصه به بیان معانی و مصادیق آن می پردازیم:

 

1. صراط مستقیم؛ یعنی کتاب خدا (قرآن). از پیامبر (ص) و امام علی (ع) درباره صراط مستقیم روایت شده است که صراط مستقیم کتاب خدا است. [7]

 

2. صراط مستقیم؛ یعنی راه انبیا و پیامبران الاهی. رسول خدا (ص) درباره «اهدنا الصراط المستقیم» فرمود: راه انبیا است. [8]  پیامبر (ص)  در جایی نشسته بودند و گروهی در گرد ایشان بودند، حضرت شروع کرد به ترسیم خطوطی بر روی زمین. یکی از آن خط ها مستقیم بود و دیگر خط ها کج و غیر مستقیم. سپس فرمودند: این یک راه، راه راست من است و باقی دیگر هیچ کدام راه من نیستند. [9]

 

3. صراط مستقیم؛ یعنی اسلام (تسلیم شدن در برابر خداوند). رسول الله (ص) فرمود: ".... فالصراط الاسلام". [10]

 

4. صراط مستقیم از نظر قرآن کریم، همان "دین قیّم" است که فرمود: "قل اننّى هدانى ربّى الى صراط مستقیم، دینّاً قیّماً مله ابراهیم حنیفاً" [11] و دین قیم دینى است که خود ایستاده است و دیگران را نیز به پا مى‏دارد. و سرّ این که از دین قیّمى که همان صراط مستقیم است به "ملّت ابراهیم" یاد مى‏شود و دین به روش او نسبت داده مى‏شود، این است که برجسته‏ترین روش را ابراهیم خلیل (ع) ارایه کرده است و "حنیف" به معناى کسى است که در متن راه حرکت مى‏کند و در مقابل "جنیف" و "متجانف"؛ یعنى کسى است که به راست و چپ گرایش دارد. [12]

 

5 . آن گونه که از بررسی آیات قرآن بر می آید، صراط مستقیم همان آیین خدا پرستی و دین حق و پایبند بودن به دستورات خدا است و معانی مختلفی که مفسران در این زمینه ارائه کرده اند در واقع به همین معنا باز می گردد. [13]

 

6. امام صادق (ع) در معناى آیه "اهدنا الصراط المستقیم" فرمودند: "یعنى ارشدنا الى لزوم الطریق المؤدى الى محبّتک و المبلغ الى جنتک و المانع من ان نتبع اهواءنا فنعطب او ان ناخذ بآرائنا فنهلک". [14]  امام (ع)، صراط مستقیم را  به راهى تفسیر نموده است که انسان‏ها را به محبّت و بهشت خداوند برساند و از پیروى هواها و آرای نفسانى که موجب هلاکت مى‏گردد، جلوگیرى نماید. [15]

 

7. امام واجب الاطاعه، صراط مستقیم در دنیا است و پیروی از او، وسیله عبور از صراط و پل بر روی جهنم در آخرت است. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: "صراط مستقیم دو صراط است. یکی صراط در دنیا و دیگری صراط در آخرت. صراط در دنیا امام واجب الاطاعه است. هر کس وی را در دنیا شناخت و به او اقتدا کرد، از پل صراط عبور کرد و هر کس در دنیا او را نشناخت قدم هایش در پل صراط می لغزد و وارد جهنم می شود». [16]

 

8. صاحب تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه شش سوره حمد ضمن بیان اقوال و نظریات در این باره می نویسد:

 

بهتر است آن را (صراط مستقیم) بر معنای عام حمل کرد به طوری که شامل همه مصادیق یاد شده شود؛ زیرا صراط مستقیم دینی است که خداوند به آن فرمان داده است و آن اعم از توحید، عدل و ولایت کسانی است که از اطاعت آنان واجب است و همین معنا نیز در آیه شش سوره حمد مراد خداوند است. [17]

 

9. صراط مستقیم راه کسانی است که خداوند به آنها نعمت داده است، نه کسانی که مورد غضب خداوند واقع شدند و نه گمراهان. از امام صادق درباره ضالین و مغضومین پرسش شده آن حضرت فرمود: "یهود از مصادیق مغضوبین و نصاری از مصادیق ضالین هستند". [18]

 

10. علامه طباطبائی در این باره می گوید: صراط مستقیم، صراط غیر گمراهان است. کسانی که در راه و سلوک آنها نه شرکی وجود دارد و نه ظلمی. همان گونه که گمراهی و ضلالت در آن راه نیست. نه در قلبشان کفری است و نه در ذهنشان خطور می کند که خداوند راضی به آنها نباشد. نه در اعمال و رفتارشان کار معصیت و گناهی سر می زند و نه قصور در طاعتی دارند. این راه همان حق توحید است. هم از جهت علم و هم از جنبه عمل. [19]

 

11. امام خمینی (ره) در تفسیر عرفانی خود صراط مستقیم را چنین معنا می کند:

 

صراط مستقیم همین صراط اسلام است که صراط انسانیت است، که صراط کمال است که راه به خدا است.

 

سه راه هست، یک راه "مستقیم" و یک راه شرقی "مغضوب علیهم" و یک راه غربی "ضالین".

 

این راه مستقیم را اگر چنانچه بدون انحراف به این طرف و آن طرف ... طی کردید، این راه مستقیم، منتهی به خدا می شود. [20] این همان معنای سخن امیرمؤمنان على (ع) است، که فرمودند: "الیمین و الشمال مضلّه و الطریق الوسطى هى الجاده". [21]

 

امام (ره) در جایی دیگر در این باره می فرماید: راه مستقیم راه آنهایی است که خداوند به آنها منت گذاشته و نعمت عطا فرموده، نعمت اسلام، نعمت انسانیت، دفاع و پاسداری از اسلام و قرآن، مجاهده در راه اسلام این راه مستقیم است. این همان صراط مستقیمی است که شما در نماز از خدا می خواهید. [22]

 

نتیجه: آنچه را که به عنوان نتیجه و جمع بندی می توان گفت این است که تمامی این معانی از آیات قرآن و روایاتی که در تفسیر صراط مستقیم وارد شده است قابل برداشت است؛ چرا که در قرآن گاه از تمامی دین حق به صراط مستقیم یاد می شود، گاه دیگر از صراط پیامبر (ص) و زمانی راه ولایت، صراط مستقیم معرفی شده است.

 

نمایه مرتبط: پل صراط در قرآن، سؤال شماره 367(سایت: 367) .

 

 

[1] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه صراط؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 4577 – 458، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ 3، 1381.

[2] شوری، 53. 

[3] نجم، 42

[4] انشقاق،6.

[5] مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن (تفسیر سوره حمد)، ص 50، تهران، صدرا، چاپ 16، 1381.

[6] ر.ک: تفسیر تسنیم، ج 1، ص 468 - 466.

[7] طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 58، تهران، ناصرخسرو، چاپ 3، 1372 ؛ عروسی حویزی، نور الثقلین، ج 1، ص 20 ح 87.

[8] کتاب ال تفسیر، عیاشی، ج 1، ص 22، تهران، چاپخانه علمیه، 1380ق ؛ عروسی حویزی، نور الثقلین، ج 1، ص 17، ح 86، قم، اسماعیلیان، 1415ق.

[9] مطهری، مرتضی، آشنای با قرآن، (تفسیر سوره حمد)، ص 50، تهران، صدرا، چاپ 16، 1381.

[10] الدر المنثور، ج 1، ص 39.

[11] انعام، 161.

[12] ر.ک: تفسیر تسنیم، ج 1، ص 466؛ آداب الصلوه، امام خمینى، ص 2877.

[13] تفسیر نمونه، ج 1، ص 50، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 43، 1381.

  [14] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج 1، ص 38، قم، انتشارات اسلامی، چاپ 6، 1421ق؛ آداب الصلوه، امام خمینى، ص 294 - 286؛ تفسیر صافى، ج 1، ذیل آیه 6 سوره حمد.

[15] برگرفته از سؤال 164 (سایت: 1194)، نمایه، صراط مستقم و عوامل انحراف.

[16] نور الثقلین، ج 1، ص 21، ح 91.

[17] مجمع البیان، ج 1، ص 58، تهران، ناصرخسرو، چاپ 3، 1372.

[18] تفسیر عیاشی، ج 1، ص 24، ح 27؛ نور الثقلین، ح 1، ص 25، ح 111.

[19] المیزان، ج 1، ص30.

[20] امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص 250، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ 6، 1381.

[21] نهج البلاغه، خطبه 16، بند 7.

[22] تفسیر سوره حمد، ص 250.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۲۵
خادم القرآن والعترة(ع-س)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی